محل تبلیغات شما



​ سالی که گذشت، زندگی کردن خیلی ها آزمایش شد. سالی که گذشت، یک معلم بود. یاد داد که با دست خالی و قلب پر از مهربانی میشود ادامه داد. یاد داد که گاهی باید بروی، در هر حالی باید ادامه بدهی. یاد داد که با نشستن، شرمنده ی آنها میشویم که ایستاده رشادت می کنند. یاد داد که بدون حسرت از گذشته و با امید به آینده باید حرکت کنی. سالی که گذشت، معلم خشنی بود. معلمی که برای درس دادن، عجله ی زیادی داشت.
اخیرا یه چند تا بچه گربه به خونه مون رفت و آمد می کنن. البته علاوه بر اینا یه گربه ی نر هم میاد خونه مون : اخیرا چن بار دیدم این گربه نر بچه گربه ها رو از خودش دور میکنه! البته از دور دیده بودم این اتفاق رو. تا اینکه بالاخره یه روز از نزدیک دیدم و اصل قضیه رو گرفتم! وقتی به گربه نر نزدیک شدم، دیدم داره دماغشو بالا میکشه! تازه عطسه هم کرد و آب دهنش پرت شد بیرون! اینجا بود که فهمیدم چقدر این گربه بوی انسانیت برده! میخواسته با دور کردن اون بچه گربه ها مریض
راننده منتظر بود تا تاکسی پر بشه و حرکت کنه بالاخره تاکسی پر شد و راننده آماده حرکت شد. یکی از مسافر ها به راننده گفت: من پول گنده دارم. راننده : خب خدا بیش ترش کنه برات! مسافر: منظورم اینه که پول خرد ندارم برای کرایه! راننده: انقدری که به فکر خرد کردن پول مسافر هاییم به فکر نون زن و بچه مون نیستیم! مسافر: به فکر رانندگی هم نیستی که داری میری توی شکم ون! راننده سریع دست اش رو داد این ور و ون رد شد! مسافر هم با ت دادن سر تاسف پیاده شد! یک مسافر دیگه
بررسی هایی روی نظرات پست های سال گذشته انجام دادم. بر طبق میزان رضایت پست های سال گذشته، اینا شدن بهترین پست ها: 1-جوک نوشته ی مدرسه ای 2- خلاقیت حمید 3-این درد هم برای تو 4-هعی کودکی 5-حکایت خواب 6-عشق یا حسین 7-احساس نوشته

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روزمرگی